پر بازدیدترین
خبر های ورزشی
آمار سایت
امروز
-1
دیروز
-1
هفته
-1
ماه
-1
کل
-1
 
کد مطلب: 114837
با کدام فرمول مي توان پيروز انتخابات بود؟
تاریخ انتشار : 1393/01/01
نمایش : 814

يادداشت پايگاه خبري تحليلي پيرغار؛

به طور کلي قدرت و ظرفيت رقابت پذيري گروههاي سياسي و نامزدهاي انتخاباتي به دو متغيير اصلي وابسته است. اولين متغير، «سرمايه اوليه» آنهاست که به موقعيت و اعتبار بالفعل اجتماعي و سياسي نامزدها در جامعه بر مي گردد. اين سرمايه اوليه، دو رکن اصلي دارد. رکن نخست به «وضعيت خود» و رکن دوم به «شرايط رقيب» بر مي گردد.

دومين متغير بعد از بحث «سرمايه اوليه» در تاثيرگذاري جريانات سياسي و نامزدهاي انتخاباتي، نحوه و چگونگي «سازمان دهي کنش گري و رفتارها و مناسبات سياسي» آنها در عرصه سياست، به خصوص انتخابات است. علي الاغلب اين عامل از عوامل سرمايه اوليه مهمتر است. چرا که نوع کنش ها مي تواند اثر کاهنده يا افزاينده بر سرمايه اوليه داشته باشد. در واقع اساس سياست ورزي نيز با عامل دوم رقم مي خورد و ارزيابي شرايطِ جريانات و گروهها بر مبناي سرمايه اوليه، ارزيابي آنها در دوره ماقبل سياست است؛ جايي که هنوز سياست آغاز نشده است.

وضعيت متکثر اجتماعي جامعه در نتيجه «بحران گروههاي مرجع» خصوصا گروههاي مرجع در سياست مانند احزاب و تشکل هاي سياسي در حدي که تقريباً هيچ يک از هشت نامزد احراز صلاحيت شده نيز برآمده و محصول راي مجموعه هاي سياسي موجود کشور نيستند و خود رأساً يا فردي در ائتلاف با ديگران وارد انتخابات شده اند و نيز به ميدان آمدن «نيروهاي جديد سياسي» طي يک دهه گذشته از يک سو و فقدان يک جامعيت نسبي در هر يک از نامزدها به لحاظ گفتماني و اعتبار اجتماعي و سياسي از ديگر سو، موجب شده است که هيچ کدام از نامزدها از سرمايه اوليه قابل توجهي در انتخابات برخوردار نباشند. در واقع وزن اجتماعي آنها در آغاز رقابت هاي انتخاباتي نسبتاً برابر يا دست کم نزديک به يکديگر است و از اين نظر برتري خاصي نسبت به هم ندارند. بنابراين نتيجه انتخابات بيشتر به متغير دوم يعني نوع سازماندهي کنش سياسي معطوف و تحت الشعاع آن است به طوري که هر کس کنشگر بهتري باشد، مي تواند به پيروزي اميدوار باشد.

  در تنظيم کنش هاي انتخاباتي توجه به ذهنيت اجتماعي و مسئله اي که مسئله ذهنيت اجتماعي است، بسيار مهم است به طوري که همه جريانات و افراد پيروز در انتخابات ها را بايد مخلوق همگرايي آنها با ذهنيت اجتماعي دانست. منظور از ذهنيت اجتماعي همان «مسئله کانوني و مشترک در اذهان» در يک مقطع زماني به خصوص است که به طور طبيعي، تنها اجازه اجتماعي شدن به برخي گفتمان ها، مطالبات و تقاضا هاي اجتماعي را مي دهد و ساير مسايل را ولو اينکه با قدرت زياد در جامعه طرح شود، به حاشيه مي برد. در واقع ذهنيت اجتماعي، يک موقعيت فعالي دارد که انديشه ها و ايده ها و شعارها را براي اجتماعي شدن، به چارچوب هاي خود محدود مي کند.

خاتمي در دوم خرداد 76 و پيروزي احمدي نژاد در سال 84 به نوعي محصول و مخلوق «ذهنيت اجتماعي» ايرانيان در آن مقطع بود و هنر سياسي آنها و پشتيبانان فکري و سياسي آنها، حال آگاهانه يا ناآگاهانه، در اين بود که فرمول انتخاباتي خود را در چارچوب همين ذهنيت اجتماعي طرح ريزي و عملياتي کردند. و شکست ناطق نوري در سال 76 که نوعي هاشميِ بازسازي شده تلقي مي شد و شکست معين در انتخابات سال 84 به عنوان نماد راديکال شعارهاي آزادي خواهانه دوم خرداد، به همين دليل بود که آنها گفتمان هايي را به صحنه آوردند که با ذهنيت اجتماعي پيشين تطابق داشت اما در آن مقطع ذهنيت اجتماعي از آنها عبور کرده بود.

  حال بايد به اين سئوال پاسخ داد که ذهنيت اجتماعي ايرانيان (منظور غالب يا اکثريت ايرانيان) در مقطع انتخابات 24 خرداد 92چيست؟ با نگاه به شرايط امروز جامعه و توجه به گفتارها و دغدغه هاي روزانه و غالب جامعه نشان مي دهد که مسئله اين مقطع ذهنيت اجتماعي در يک جمع بندي بسيار فشرده، «نابساماني وضعيت اقتصادي و معيشتي مردم» است. اين نابساماني در حدي وسيع و عميق به ذهنيت اجتماعي تبديل شده است که مي تواند علاوه بر قطب بندي هاي رايج، قطب بندي تازه اي در انتخابات و بين مردم ايجاد کند و نامزدها را به جاي تقسيم در گروههاي سياسي مثل اصول گرا و اصلاح طلب، به کساني که احساس مي شود ولو به طور نسبي «مي توانند» به اوضاع سر و سامان بدهند و کسان ديگر که «نمي توانند»، تقسيم کند. با اين تلقي از ذهنيت اجتماعي، نامزدها در سازمان دهي تبليغات انتخاباتي خود براي جلب آراء مردم بايد به صورتي عمل کنند که «احساس توانايي» آنها در فائق آمدن بر مشکلات کنوني را به جامعه به صورت «باور پذيري» منتقل کند. طبيعتاً هر نامزدي که بيرون و خارج اين ذهنيت اجتماعي عمل کند از دايره انتخاب مردم کنار گذاشته خواهد شد.

  با توجه به اين ذهنيت اجتماعي که بر مسئله اي «عيني و ملموس» متکي است و انباشتي که مردم از تجربيات انتخاب هاي پيشين دارند، بايد گفت که فضاي تبليغاتي موثر در اين انتخابات با انتخابات هاي پيشين تفاوت چشمگيري دارد.

اين تفاوت در يک کلام به «عقلاني تر شدن» انتخاب مردم و تضعيف «فضاي هيجاني و احساسي» معطوف است. بنابراين ضريب تاثيرگذاري بر انتخابات و آراء مردم در انتخابات رياست جمهوري يازدهم از طريق توليد «هيجانات کاذب» تحت عنوان افشاگري ها و..، «شعارگرايي صرف»، به راه انداختن «نهضت وعده» خصوصا وعده هاي غير واقعي، طرح ادعاهايي «بيرون از صلاحيت و اختيارات رييس جمهور» و حرف هاي «بلند پروازانه» کاهش يافته است و مولفه ها و مواردي که بتواند به صورت باورپذير و عيني، «احساس توانايي» نامزدها را در اداره دستگاه اجرايي نشان بدهد، تقويت شده است. بنابراين کساني که با تحليل ساده سازانه از محيط اجتماعي، فکر مي کنند با طرح شعارهاي تند و راديکال در نقد وضع موجود يا بلند کردن شعار رابطه با آمريکا به عنوان حلال مشکلات، مي توانند فضاي اجتماعي را به نفع خود بسيج کنند، دچار خطاي راهبردي هستند.

بر همين اساس يک بسته تبليغاتي موفق انتخاباتي که شعارها، ادبيات و فرصت هاي رسانه اي نامزدها مي بايد بر روي آنها متمرکز باشد، بر دو رکن نشان دادن «دانايي» و «توانايي» نامزدها بايد استوار باشد. در رکن دانايي دو مولفه مهم است:

ارائه يک تحليل «شفاف» و «روشن» و «همه فهم» از وضعيت موجود کشور براي نشان دادن اين مسئله به مردم که درک واقعي و عميق و درستي از شرايط و مسايل کشور وجود دارد. «واقع گرايي» يعني طرح چالش ها و فرصت ها و نقاط قوت و ضعف به صورت توامان به لحاظ اجتماعي رويکردي مرجح نسبت به رويکردهاي تنها مثبت نگر و تنها منفي نگر به شرايط است.

ارائه يک برنامه «مدون و منسجم» و بيش از همه برخوردار از اين ويژگي که «ناظر به مسايل واقعي و حل آنهاست» تا به افکار عمومي نشان دهد که او تنها درد را نمي شناسد بلکه نسخه درمان را نيز دارد. منظور از برنامه يک سري کليات ابوالبقاء نيست بلکه کاملا بايد ناظر به فضاي واقعي باشد. مشکلات موجود اقتصادي از نظر ذهنيت اجتماعي مردم ايران لااقل دو محور عمده و اساسي و مرتبط بهم دارد. يکي محور داخلي که مسئله «مديريت و تدبير» دولت در آن برجسته است و دومي که محور خارجي است که به ديپلماسي کشور خصوصا مسئله هسته اي و چگونگي مواجهه با فشارها و تحريم ها در عرصه سياست خارجي و ديپلماتيک بر مي گردد.

رکن توانايي نيز بر دو مولفه مهم استوار است:
«کارنامه عملکردي» نامزدها در موقعيت هايي که طي اين سي و چند سال گذشته قرار داشته اند، يکي از اين مولفه هاست. «پيشينه»، «سوابق» و «تجربيات مديريتي» و خصوصا «مسايل موردي و محسوس» در کارنامه کاري آنها بايد توانايي آنها را در حل مسايل و مشکلات نشان بدهد.

  داشتن و معرفي يک تيم فکري، کارشناسي و اجرايي «منسجم» و «کاربلد» و «توانا» به مردم که مسئوليت اصلي پيش بردن برنامه ها بر دوش آنها خواهد بود تا اين اطمينان را در مردم ايجاد نمايد که توانايي حل مسايل کشور را دارد.

مولفه هاي چهارگانه فوق، در انتخاب مردم بسيار موثر است اما به لحاظ تبليغاتي و انتخاباتي مهمتر اين است که نامزدها بتوانند بر اساس ظرفيت هايي که در اختيار دارند خصوصا ظرفيت رسانه ملي، يک احساس واقعي از «دانايي و توانايي» خود به مردم نشان دهند. بنابراين علاوه بر انتخابِ جهت گيري هاي درست استراتژيک در انتخابات، مسايل «تکنيکي» و «فني» و « روشي» نيز در موفقيت و پيروزي نامزدها نقش اساسي دارد. در بين ظرفيت هاي در اختيار نامزدها، «مناظره ها» و «دو فيلم مستند» ساخته نامزدها به دليل «داشتن بيشترين مخاطب» و «قدرت تمايزگذاري بين نامزدها» بيش از همه در شکل دادن به انتخاب مردم بر اساس مولفه هاي چهارگانه دانايي و توانايي نقش بازي خواهد کرد که نامزدها بايد کمال توجه را به آن داشته باشند.

پرويز اميني

 
 
 
ارسال کننده
ایمیل
متن
 
شهرستان فارسان در یک نگاه
شهرستان فارسان در يک نگاه

خبرنگار افتخاري
خبرنگار افتخاري

آخرین اخبار
اوقات شرعی
google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html google-site-verification=sPj_hjYMRDoKJmOQLGUNeid6DIg-zSG0-75uW2xncr8 google-site-verification: google054e38c35cf8130e.html